مولودی حضرت رقیه - 13

مولودی حضرت رقیه - 13

مولودی حضرت رقیه - 13

مولودی حضرت رقیه - 13

مولودی حضرت رقیه - 13
مولودی حضرت رقیه - 13
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
با خرد شدن ز زر بها کم نشود با پف ز دهان نور خدا کم نشود هر چند که سامری حسادت ورزد از شوکت

 

با خرد شدن ز زر بها کم نشود

با پف ز دهان نور خدا کم نشود

هر چند که سامری حسادت ورزد

از شوکت شاه سامرا کم نشود

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 117
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:48
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
پسر حضرت زهرام ولی ناخلفم افتخاری است ولی شرم ز مولا دارم از سید علی احمدی

 

پسر حضرت زهرام ولی ناخلفم

افتخاری است ولی شرم ز مولا دارم

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 123
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:48
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
چون شیر به پرده زیر فرمان بشویم یا شیر قفس بر او نگهبان بشویم با همت خویش و منت او شاید اند

 

چون شیر به پرده زیر فرمان بشویم

یا شیر قفس بر او نگهبان بشویم

با همت خویش و منت او شاید

اندازۀ شیرها مسلمان بشویم
از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 147
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:47
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
دو ماه این بدنم خو گرفته با بویت لباس مشکی ارباب! دوستت دارم چقدر سخت شده دل بریدنم از تو ا

 

دو ماه این بدنم خو گرفته با بویت

لباس مشکی ارباب! دوستت دارم

چقدر سخت شده دل بریدنم از تو

انیسِ چشمِ پُر از آب! دوستت دارم

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 145
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:45
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
تیز کن خنجر أبولؤلؤ که وقت همت است در کمین بنشین که وقت قتل رأس بدعت است وقت لبیک ندای فاطمه در

 

عید الزهراء علیها السلام

تیز کن خنجر أبولؤلؤ که وقت همت است

در کمین بنشین که وقت قتل رأس بدعت است
وقت لبیک ندای فاطمه در کوچه است

وقت اظهار جوانمردی و عشق و غیرت است
وقت قتل قاتل ثلثی ز اولاد نبی است

وقت یک عید دگر بر شیعیان امت است
2 ربیع الأول 1433

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 291
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:44
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
رونمایی ضریح تو مگر نیست، چرا شاعرانت همه از قبر حسن می گویند؟ از سید علی احمدی

 

رونمایی ضریح تو مگر نیست، چرا

شاعرانت همه از قبر حسن می گویند؟

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 145
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:42
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
هر دوازده ماه خود را دید سالی که گذشت عمر من طی شد یکی از آن دوازده را ندید از سید علی احمدی

 

هر دوازده ماه خود را دید سالی که گذشت

عمر من طی شد یکی از آن دوازده را ندید

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 95
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:41
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
خلق می گویند با یک گل نمی گردد بهار ای گل نرگس بیا و رد کن این ضرب المثل از سید علی احمدی

 

خلق می گویند با یک گل نمی گردد بهار

ای گل نرگس بیا و رد کن این ضرب المثل

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 141
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:41
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
اونایی که فاطمیه را میخوان عید بگیرن حالیشون هست که عباس چقد مادریه؟ از سید علی احمدی

 

اونایی که فاطمیه را میخوان عید بگیرن

حالیشون هست که عباس چقد مادریه؟

از سید علی احمدی


تعداد بازديد : 111
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:39
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت اصلا دلیل خلق،تماشای فاطمه ست باشد به زیر سایه ی مهرش تم

 

عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت

اصلا دلیل خلق،تماشای فاطمه ست



باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق...

...هـرذره ای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست



هاجر که زمزم از قدم کودکش شکفت

در آرزوی بوسه ای از پای فاطمه ست



عیسی که مرده از نفسش جان گرفته بود

در آرزوی فـیــض نـفـسـهـای فـاطـمـه ست



موسی که با عصاش دل بحر می شکافت

بی بادبان فــتـاده به دریــای فـاطـمه سـت



مـریـم کجا و رسیدن بر گرد پای او

مریم کنیز زینب کبرای فاطمه ست



او زن بُــوَد ولـــی بــه خــداونـد تا به ابد

مردانگی خلاصه ی معنای فاطمه ست



امــا بــه جـز عـلـی که سزاوار مدح اوست

آری فقط علیست که همتای فاطمه ست



رخسار نيلي و قد ِ خم ، بازوي كبود

اين ها همه نشان ز تولاي فاطمه ست



شاعر: محمد ناصري


تعداد بازديد : 293
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:37
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
مثل یک پروانه گرم سوختن درد دل میکرد زینب با حسن ای برادر رازدارم مادرم ای میان کوچه یار

 

مثل یک پروانه گرم سوختن


درد دل میکرد زینب با حسن

ای برادر رازدارم مادرم

ای میان کوچه یار مادرم

از تو چه پنهان که خوابی دیده ام

دیشبی را که دمی خوابیده ام

خواب دیدم بستری اینجا نبود

بین بستر مادرم زهرا نبود

خواب دیدم حال مادر خوب بود

پشت در خالی زسنگ وچوب بود

دیدم او را احترامش می کنند

یک یک زنها سلامش می کنند

خواب دیدم گرد خانه می زدود

دست پخت مادرم بر سفره بود

گیسوانم را دوباره شانه کرد

مثل قبلا باز کار خانه کرد

باز هم با حال خوب و دلنواز

روی پا استاده میخوانَد نماز

دیدم او من را کنار خود نشاند

با دو دست خود دعای دست خواند

خواب دیدم مادرم بیمار نیست

رد خونش مانده بر دیوار نیست

مرغ غم از سینه ام پرواز کرد

روی بابایم خودش در باز کرد

خواب دیدم مادرم بی تاب نیست

در میان بسترش بی خواب نیست

آه تا از خواب خوش برخاستم

باز هم آوار شد بر سینه غم

نیمه ی شب بود و او بیدار بود

در میان بسترش بیمار بود

زیر لب آهسته نجوا مینمود

از خدا مرگش تقاضا مینمود

باز درب خانه و دود سیاه

نیمه شب بود وصدای آه آه

باز مادر بود و صحبت از اجل

بچه ها یک گوشه زانو در بغل

نیمه شب بهر گل یاس غریب

خواندم آرام آیه ی امن یجیب

***

نیمه شب زینب کنار مجتبی

مخفیانه گریه کردند و دعا ....

شاعر: محمد ناصري


تعداد بازديد : 221
شنبه 03 فروردین 1392 ساعت: 4:33
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نقش دستان مغیره به روی در حک بود اثری بود که جای لگد مردک بود چشم فضه ب

 

نقش دستان مغیره به روی در حک بود اثری بود که جای لگد مردک بود

چشم فضه به جراحات تنت خورد، وَ گفت: کاش میخی که به در بود کمی کوچک بود

..................................................

سیلی باد روی صورت گل ها افتاد عشق از لرزش این فاجعه از پا افتاد

دست آماده و هر ضرب غلاف آماده کوچه آماده شد و فاطمه آنجا افتاد

 

حمید رمی


تعداد بازديد : 155
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:25
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
مدح و مرثیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مي نويسم به نام حضرت نور مي نويسم به خط شعر و

 

مدح و مرثیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

مي نويسم به نام حضرت نور مي نويسم به خط شعر و شعور

دست در دست عشق بگذارم تا رساند مرا به فيض حضور

از تو بايد سرود پس حالا سخنم مي رسد به وقت ظهور

دو سه خطي نگاه مي خواهم تا قلم وصف تو كند ، پرشور

قصد دارم كه مست عشق شوم بده دستم كمي شراب طهور

تو نه مريم ، نه آسيه ، حوا تو جدايي زِ هر پري ، هر حور

نام تو منحصر به نام خودت جلوه كرده درون تو ، مستور

با تو عيسي ، مسيح خواهد شد و كليمي رسد به وادي طور

اِن يكاد پيمبري ، بانو تو كه باشي از او بلاست به دور

تو كه مجموعه ي كمالاتي

مادر مهربان ساداتي

ركن دين و اساس ايمانم من به دست شما مسلمانم

از ازل بيقرار تو بودم تا ابد بيقرار مي مانم

بگذاريد از شما باشم من هم از نسل پاك سلمانم

پر پرواز را به من دادند تا دخيلت شدند دستانم

دلم از هُرم عشق مي سوزد قطره اي اشك،روضه مي خوانم

كوچه ها یاس را نفهمیدند با همين غصه ها پريشانم

تو كه جان پيمبري ، زهرا گفته بابات : فاطمه جانم

مدح تو كار احمد و حيدر من كجا ، مدح تو... نمي دانم

جزء سي را ورق زدم بانو گفته ام بين صوت قرآنم

لیله القدر ، قدر فاطمه است

لَکَ صَدرَک به صَدر فاطمه است

اي كه در عرش ، دولتي داري در قيامت ، قيامتي داري

اي بزرگ قبيله ي عصمت چه شكوهي،چه شوكتي داري

نطفه ات سيبي ازبهشت خداست عجب اصل و اصالتي داري

هركسي حاضر است خواهد ديد روزمحشر ، علامتي داري

دست عباس زير چادر توست چه مبارك شفاعتي داري

تو خودت حيدري، براي خودت رهبري و سيادتي داري

عدّه اي گرگ بي حيا بودند كه نديدند ، عزتي داري

دشمنت خوار شد زماني كه پشت در ديد همّتي داري

گفته اي من فدايي علي ام چه جلالي ، چه هيبتي داري

فاطمي هركه بود ، مادري است

فاطمي هركه ماند ، حيدري است

انعكاس زلال دريايي وسعت بيكران صحرايي

تو درخشنده اي، تو خورشيدي تو برازنده اي به زهرايي

ريخت از آسمان دامانت دو سه خورشيد ناب مولايي

سيدان شباب اهل بهشت هر دو در انتهاي زيبايي

حاصلي از حيات تو ، زينب الگويي ناب در شكيبايي

با وجود تمام اين اوصاف در ميان هجوم غم هايي

زخم ميخ است گرچه بر بدنت زخمي روضه هاي فردايي

گفته اي با دو چشم تر ، زينب وارث غصه و غم مايي

صبر كن تازه اول راه است بايد عادت كني به تنهايي

در همين جاي روضه مي مانم

روضه اي سرگشاده مي خوانم

وزش باد در هوا افتاد برگ پاييز ، بي صدا افتاد

آنقدَر ظلم ، ضربه مي زد كه عشق هم زير دست و پا افتاد

بگذاريد روضه خوان حسن است روضه خوانده، رديف با افتاد

من خودم با دو چشم خود ديدم مادرم بين كوچه ها افتاد

دستي از راه آمد و مادر به زمين خورد ، بي هوا افتاد

با نفس هاي خسته داد زدم : فضه جان زودتر بيا ، افتاد

دست خود را تكان بده بر خاك گوشواره ببين كجا افتاد

مادرم راه خانه را گم كرد تا كه سيلي زدند ، تا افتاد

دردسر بود كوچه تا خانه تا رسيديم ، چند جا افتاد

مادرم را به خانه مي بردم

وسط تازيانه مي بردم

 

حمید رمی


تعداد بازديد : 213
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:24
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
زبانحال حضرت صدیقه طاهره ... دست بسته شوهرم را تا کجاها می برند پیش چشم شوهر من سینه ام را می

 

زبانحال حضرت صدیقه طاهره ...

دست بسته شوهرم را تا کجاها می برند

پیش چشم شوهر من سینه ام را می درند

با چه وضعی می بریدش رحم بر مولا کنید...

مردم این دوره ، ای عالم چرا کور و کرند

بین دیوار و در ای عالم حرامیهای پست

در پی دزدیدن محسن ز عشق حیدرند

این حرامیها در این بازار سرد روزگار

جای کالای خدائی نَفسِ شیطان می خرند

بی سرم کن در ره عشقت علی ای شاه عشق

چون که عاشق ها همیشه در ره تو بی سرند

من هم ای مولا اگر شاعر شدم یک کفترم

چون که کفتر هات دائم سوی بامت می پرند

سروده  جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 277
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:15
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
مناجات با امام زمان (عج) (فاطمیه) لیلای من بگو ز چه از من بریده ای؟ مجنون بهتری ز من ای جان خر

 

مناجات با امام زمان (عج) (فاطمیه)

لیلای من بگو ز چه از من بریده ای؟

مجنون بهتری ز من ای جان خریده ای؟

باشد ملامت تو برایم لذیذتر

حالا بگو که از من بی دل چه دیده ای؟

بهر دو چشم مست تو گفتم غزل تو هم

از این غزل بساز برایم قصیده ای

هرشب به دوش خود بکِشی نان سائلت

حالا بگو به کوچه ی سائل رسیده ای؟

دست گدا همیشه به سویت دراز هست

اینک مگو که دست درازم ندیده ای

می دانم ای عزیز دل و روح و جان من

اینک ز غصه های مدینه خمیده ای

آقا کنار خاک بقیع کن دعا که تو

در حال گریه بر غم یاس شهیده ای

هر شب به تو ز قصه ی مسمار گفته ام

آیا ز ضرب سیلی سنگین شنیده ای

سروده جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 911
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:14
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
در فراق یار قلب پریشان من ، موی پریشان تو آه ... تو غساله ... من ، مرده ی بی جان تو با

 

در فراق یار

قلب پریشان من ، موی پریشان تو

آه ... تو غساله ... من ، مرده ی بی جان تو

با کف دست خودت ناز سرم می کشی

کاش زنم بوسه ای بر کف دستان تو

در به دری بس بود کوی کریمان کجاست

من سگم و در پی تکه ای از نان تو

قلب شده بند تو ، عاشق لبخند تو

عیش شود مستی از ، دیدن دندان تو

ناله ز بهر من بی سر و پا می زنی

کاش شوم ناظر ناله ی پنهان تو

سربه سر این سرم تو مگذار از کرم

بلبل عاشق بود در پی بستان تو

سروده جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 255
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:14
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
باید دوباره چلّه نشین سحر شوم باراهیان خطّه ی نور همسفر شوم مثل کبوتری که شده از قفس رها

 اسماعيل شبرنگ

باید دوباره چلّه نشین سحر شوم

باراهیان خطّه ی نور همسفر شوم



مثل کبوتری که شده از قفس رها

پر می زنم به مقصد خاکریز جبهه ها



حال و هوای سرخ مناطق چه دیدنی ست

داستان سبزه زار نگاهش شنیدنی ست



وقتش شده مسافر خاک جنون شوم

از راه دور زائر خاک جنون شوم



آمد دوباره باز - به یادم - دم غروب

خاک شلمچه - گریه ی نم نم - دم غروب ...



بالطفشان همانکه بخواهند ... می شوم

چیزی شبیه پاکی اروند می شوم



دارد همیشه حال و هوای طلاییه

هرکس که رفته کزببلای طلاییه



هر عاشقی که بر در " دارالیقین " رسید

تا آسمان خاکی " فتح المبین " رسید



فکّه ضریح دوم گودال کربلاست

معراج آسمانی راویّ جبهه هاست



در سایه سار چادر بنتُ النّبی نشست

هرکس شهید خاک غریب دوکوهه است



مجنون شکسته قامت و دلخون عبور کرد

وقتی که از جزیره ی مجنون عبور کرد



تن های بی سری که همه زیر تانک ماند

از ماتم هویزه دل خسته روضه خواند



بایک سبد شکوفه ی احساس می رسیم

وقتی به دشت روشن عباس می رسیم



اینها تمام گوشه ای از راز عاشقی ست

در هر قدم بهانه ی پرواز عاشقی ست



گفتم همیشه حرف دلم را منَ الأزل ...

گاهی میان مثنوی و گاه در غزل



وقتی که مشهدالشّهداء می رود دلم

بی اختیار کرببلا می رود دلم



خاکش مرا به عرش خداوند می بَرَد

آری فقط به سمت خدا ... می رود دلم



هرکس که رفته حرف مرا درک می کند

دست خودم که نیست "کجا؟؟" می رود دلم



باآرزوی فیض شهادت ... در این مسیر

تااوج آسمان دعا می رود دلم



باذکر آسمانی " یاثامن الحجج "

از جبهه تا بهشت رضا می رود دلم



ما خوشه چین مزرعه ی سبز گندمیم

ما ریزه خوار سفره ی آقای هشتمیم



چشمان ما به امر امیر ولایت است

در انتظار برگ برات شهادت است



شادی شهداء صلوات


تعداد بازديد : 123
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:11
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
عالم ز قدوم تو چه زیبا گشته خاک ره ِ تو تمام دنیا گشته هر کس که به پای تو غلامی کرده...

 اسماعيل شبرنگ 

عالم ز قدوم تو چه زیبا گشته

خاک ره ِ تو تمام دنیا گشته



هر کس که به پای تو غلامی کرده...

در اصل همان بوده که آقا گشته



با یک نظرت، أبا محمّد ، امشب

دل، مسافر عالَم بالا گشته



دلباختگان کوی تو بسیارند

مجنون تو صد هزار لیلا گشته



ما مفتخریم به این سخن آقاجان

با نام شما زبان ما، وا گشته



ای کاش که من شوم فدات ای آقا

خواهم برسم به سامرات، ای آقا


تعداد بازديد : 243
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:09
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
برصولت بی مثال زینب ، صلوات بر روشنیّ جمال زینب ، صلوات همراه حسین (ع) ... در شب میلادش بف

 

برصولت بی مثال زینب ، صلوات

بر روشنیّ جمال زینب ، صلوات

همراه حسین (ع) ... در شب میلادش

بفرست تو بر جلال زینب ، صلوات

 اسماعيل شبرنگ


تعداد بازديد : 143
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:08
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ملیکه ی عشق لب تشنه ام و ذکر سبو می گیرم با یاد تو زود ِ زود خو می گیرم تا نام شم

 اسماعيل شبرنگ

ملیکه ی عشق



لب تشنه ام و ذکر سبو می گیرم

با یاد تو زود ِ زود خو می گیرم



تا نام شما روی لبم می آید ...

با اشک دوچشم خود وضو می گیرم



از محضر فیض بی امانت .. هرشب

دلشکسته ... وقت گفتگو می گیرم



یازینب (س) یا وجیهة ً عندالله ...

از آبروی تو آبرو می گیرم



هر کس که شده وقف کرمخانه ی تان

من نشانی تو را از او می گیرم



والایی و صاحب مقام اوّل

ای دختر اوّل امام اوّل



با آمدنت به پا شده غوغایی

ای ملیکه ی مملکت زیبایی



در ظاهر امر زمینی هستی ... امّا

در اصل برای عالم بالایی



از هرنفست معجزه ها می بارد

تو معجزه ی موثّق مولایی



از رایحه ی فاطمی أت فهمیدم

که جلوه ای از جلالت زهرایی



بر روی لبت غنچه ی لبخند شکفت

تا خواند حسین (ع) برای تو لالایی



تو آمده ای که با حسینت باشی

در لحظه ی بی یاوری و تنهایی



شهبانوی آسمانی خاک دمشق

نام تو بوَد کلید دروازه ی عشق



از شأن و وقار تو نجابت پیداست

گرمای حضور آفتابت پیداست



پیغمبر بعد ِ قصّه ی کرب و بلا ...

در قامت تو روح صلابت پیداست



در کوفه و شام مرتضی بودی و بس

مولاست ... که در خطبه ی نابت پیداست



در وسعت ذکر ربّنای سبزت

هر ثانیه نور استجابت پیداست



امروزه میان زینبیّون جهان ...

الگوی بهشتی حجابت پیداست



در پهنه ی بیداری اهل اسلام

آثار شکوه انقلابت پیداست



فاطمی نسب ... روح مناجات ... مدد

فخر علوی ... عمه ی سادات ... مدد



در زندگی أت ... داغ ... مکرّر دیدی

از چشم ترت بارش یکسر دیدی



چند وقت پس از رحلت پیغمبر عشق

در شهر مدینه داغ مادر دیدی



تو یاد شکستگی پهلو کردی ...

تا شکستگیِّ فرق حیدر دیدی



یک طشت پُر از خون دل آینه را ...

در محضر غربت برادر ... دیدی



اما چه بگویم که نگفتن بهتر

در کرببلا ماتم بیشتر دیدی



همپای غروب ... در میان گودال

یک پیکر صدپاره و بی سر دیدی



بر فراز نیزه های راه افتاده ...

هجده سر ِ سرباز دلاور دیدی



از عمر خودت خوشی ندیدی ... زینب

حق داری اگر چنین خمیدی ... زینب


تعداد بازديد : 125
جمعه 02 فروردین 1392 ساعت: 15:07
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف